جدول جو
جدول جو

معنی گله بانی - جستجوی لغت در جدول جو

گله بانی
(گَ لَ / لِ / گ لْ لَ / لِ)
عمل گله بان. کار چوپان. چوپانی:
مباش غره و غافل چو میش سر در پیش
که در طبیعت این گرگ گله بانی نیست.
سعدی.
مرا گله بانی به عقل است و رای
تو هم گلۀ خویش باری بپای.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گله بان
تصویر گله بان
شبان، چوپان، نگهبان گله
فرهنگ فارسی عمید
(گَ رِ چِ)
دهی است از دهستان 3 بخش هرسینی شهرستان کرمانشاه، واقع در 27000گزی جنوب باختر هرسین و کنار رود خانه گاماسیاب. هوای آن سرد و معتدل و دارای 225 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوبات وتریاک و شغل اهالی زراعت، راه آن مالرو و مزرعه کله هو جزء این ده است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گُ لَ / لِ بَ)
چون گلپیچ گیسوبند است. (گنجینۀ گنجوی وحید دستگردی) :
لیلی گله بند باز کرده
مجنون گله ها دراز کرده.
(گنجینۀ گنجوی ص 336)
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ سُ)
دهی است از دهستان دیربخش خورموج شهرستان بوشهر که در 108000گزی جنوب خاور خورموج و جنوب کوه نمک واقع شده است. هوای آن گرم و سکنۀ آن 306 تن است. آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات، خرما و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(گِ لَ / لِ کَ)
دهی است از دهستان حومه بخش شاهپور شهرستان خوی که در 6500گزی جنوب خاوری شاهپور و در مسیر راه ارابه روزین دشت واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنۀ آن 600 تن است. آب آنجا از رود خانه زولا تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن ارابه رو است و میتوان اتومبیل به آنجا برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گَلْ لِ مِ)
دهی است از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیه که در 14500گزی جنوب خاوری هشتیان و 2هزارگزی خاور راه ارابه رو گنبد به هشتیان واقع شده است. هوای آن سرد و سکنۀ آن 50 تن است. آب آنجا از رود گنبد تأمین میشود. محصول آن غلات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
بازی کردن با گل. عمل گل باز. رجوع به گل باز شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نام طائفه ای است از ایلات کردایران که تقریباً 500 خانوار میشود و در کیله کرو، گتل، مره در، حنجره، ابراهیم آباد، کرسی عمر و رزینه سکونت دارند. در عهد شاه طهماسب به کردستان آمده و اغلب شهرنشین شده اند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 62)
لغت نامه دهخدا
(گُبُ)
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج واقع در 42هزارگزی جنوب خاوری پاوه و هفت هزارگزی باختری قلعه جوانرود. هوای آن سرد و دارای 102 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات و میوه و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(خُ / خَ لَ / لِ)
هر یک ازپاروزنان قایق یا کشتی خرد. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ / لِ)
بزرگ و سرور لالایان. لالایی که گروهی لله و پرستار اطفال زیر نظر وی باشند
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ / لِ / گَلْ لَ / لِ چَ)
عمل چرانندۀ گله. شبانی
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ / لِ / گَلْ لَ / لِ)
عمل گله دار. شبانی. چوپانی:
به شتربانی و گله داری
کردی آهستگی و هشیاری.
نظامی (هفت پیکر ص 28).
... گله داری در ایران بر دو قسم است: یکی آنکه در قراء و قصبات مالکان و زارعان مقداری گوسفند و بز و میش نگاه میدارند و فوائد حاصل از آن به مصرف احتیاجات شخصی آنها می رسد و نمی توانند به خارج بدهند و فقط از شیر و روغن یا گوشت و پشم آنها برای حوائج ضروری خود استفاده می کنند. این گله های کوچک و معدود را هنگام تابستان در مزارع و مراتع اطراف و نزدیک می چرانند و در زمستان در طویله های مخصوص نگاه میدارند و به آنها علوفۀ خشک میدهند. و دیگری که مهمتر از اولی است قسمت گله داری ایلات و غیره میباشد که گله های بزرگ نگاهداری می کنند و همیشه با خود به ییلاق و قشلاق می برند و از فوائدآن استفادۀ کلی می کنند.
فوائد حاصل از گوسفند از این قرار است: 1- گوشت. 2- پشم، که برای قالیبافی و پارچه های مختلف در داخله به کار میرود. 3- مواد لبنی، روغن. 4- کود. 5- پوست بره و گوسفند و روده و شاخ آنها که تجارت مهمی را تشکیل می دهد. ناحیۀ بختیاری از نقاط گوسفندخیزی است که مقدار زیادی به اطراف می فرستد. گوسفندهای این ناحیه عظیم الجثه و دنبه های آنها بزرگ و بواسطۀ شکاف وسط به دو قسمت تقسیم میشود. اما با همه بزرگی محصول گوشت آنها بطور متوسط 40 درصد و پشم آن خشن و دردرجۀ سوم قرار گرفته است. گوسفندهای لرستان نیز مثل بختیاری است، با این فرق که دنبه های کوچک دارند و پشم آن در درجۀ دوم است. محال خمسه دارای گوسفندهای فراوان و بزرگ میباشد. پس از آن گوسفند افشار نیز مهم است و مقدار زیادی برای نقاط مختلف میفرستد. از کردستان و گروس هم گوسفند زیاد به نقاط دیگر فرستاده میشود. از حیث پشم و گوشت در ردیف دوم میباشد. گوسفند خراسان دارای دنبه های کوچک و شبیه به زل است. و پشم آنها را نسبت به پشم سایر گوسفندهای ایران، میتوان در ردیف اول محسوب داشت... مرغز که از نژاد (آنگرا) و دارای پشم ابریشمین است، در کردستان (مریوان، بانه و سقز) فراوان است و پشم آنها به مصرف پستک و عبا و یا پونچی و سایر پارچه های قیمتی میرسد... (از جغرافیای اقتصادی مسعود کیهان صص 182-184)
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ / لِ / گَلْ لَ / لِ زَ)
دهی است از بخش جالق شهرستان سراوان که در 6000گزی جنوب جالق و 4000گزی خاوری راه فرعی سراوان به جالق واقع شده است. هوای آن گرم و سکنۀ آن 100 تن است. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول آن غلات، برنج، خرما و شغل اهالی زراعت است. این ده راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گَ لِ وَ)
دهی است از دهستان قلعه تل بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز که در 17هزارگزی شمال باختری باغ ملک و 6هزارگزی باختر اتومبیل رو هفتگل به ایذه واقع شده است. هوای آن معتدل و دارای 80 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ / لِ / گَلْ لَ / لِ)
نگهبان گله و شبان. (آنندراج). چوپان:
دوان آمدش گله بانی به پیش
به دل گفت دارای فرخنده کیش.
سعدی (بوستان).
چوبی بزرگ به رسم گله بانان به دست گرفته. (انیس الطالبین نسخۀ خطی مؤلف ص 34)
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ / لِ بَ)
دهی است از دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند که در 24هزارگزی شمال باختری مرند و 9هزارگزی راه شوسۀ مرند به خوی واقع شده است. هوای آن سرد و سکنۀ آن 790 تن میباشد. آب آنجا از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، پنبه، کرچک، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گل بازی
تصویر گل بازی
بازی کردن با گل، پرورش گلهای نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لله باشی
تصویر لله باشی
لله و اله بزرگ لله ها مهتر لالایان، عنوان احترام آمیز لله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنج بانی
تصویر گنج بانی
نگاهبانی گنج، خداوند گنج بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گله چرانی
تصویر گله چرانی
عمل و شغل گله چران شبانی چوپانی
فرهنگ لغت هوشیار
عمل و شغل گله دار: بشتر بانی و گله داری کردی آهستگی و هشیاری. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلهبانی
تصویر گلهبانی
نگهبانی گله ورمه شبانی چوپانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گله بان
تصویر گله بان
نگهبان گله و شبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلهبان
تصویر گلهبان
نگهبان گله و رمه شبان چوپان
فرهنگ لغت هوشیار
چوپان، راعی، شبان، گله چران
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نوعی بازی
فرهنگ گویش مازندرانی